شبکه افق - 29 اردیبهشت 1401

"جهاد"، دفاع از "انسان" (مجاهدین، قاعدین و آنگاه خائنین)

بزرگداشت سوم خرداد ، آزادی خرمشهر _ "روز مقاومت"_ ۱۳۹۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

نیروی انسانی در یک نهاد انقلابی مکتبی فرق می‌کند با ادارات و وزارتخانه‌ها و نهادهای عادی و روتین در جهان و حتی در ایران. آ‌ن نیروی انسانی که در انقلاب و در درگیری‌ها و تروها ساخته شد و امروز به یک نهاد ایدئولوژیک جهانی و بین‌المللی تبدیل شده است و 4 – 5 کشور را تقریباً این الگو آزاد کرده است و از کنترل استعمار خارج شدند و وارد اردوگاه انقلاب اسلامی هستند و به این نهضت ملحق شدند و علت آن هم جنگ داخلی، ترور، آشوب و تحریم می‌کنند هم در این چند کشور یعنی عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن، و حتی افغانستان، و به یک شکل دیگری پاکستان، برای این که کل این مناطق را که به تعبیر آن‌ها خاورمیانه است و شمال آفریقا، مصر، لیبی، این‌ها را تقریباً از دست رفته دارند حساب می‌کنند یا دارد از دست‌شان می‌رود عملاً موقتاً بحرین سرکوب و اشغال شد، یمن را آمدند اشغال کردند که نتوانستند و در فکر هستند اگر بشود یمن را دو قسمت یا سه قسمت بشوند. در فکر تقسیم لیبی به دو یا سه قسمت هستند. مصر را که دیدید کودتا کردند و در یک روز دو – سه هزار نفر را کشتند و قتل عام کردند. در لبنان دارید می‌بینید که انواع توطئه‌ها ادامه دارد کشور بدون دولت و بدون حکومت است در هرج و مرج و اغتشاش آن را نگه داشتند چون از دست‌شان عملاً رفته است. عراق را که بطور کامل اشغال کردند و فکر کردند قورت دادند یک مرتبه دیدند یک چیزی در گلویشان گیر کرد بالا آوردند و قدرت غالب در عراق نیستند و لذا نمی‌خواهند بگذارند مستقر بشود جنگ‌های داخلی،‌ عرب، کُرد، شیعه، سنی، داعش، اشغال، ترور، بمب‌گذاری و آخرین آن‌ها همین اغتشاشاتی که هنوز هم بطور کامل تمام نشده است و همین‌طور هر جایی را که دارید می‌بینید. یک انقلاب بزرگ در منطقه اتفاق افتاده است. استکبار و عوامل آن در منطقه تا 40 سال پیش به ذهن‌شان هم خطور نمی‌کرد که دین یک چنین قدرتی دارد در عصری که می‌گفتند عصر پایان دین است با همه امکانات‌شان به جنگ ما آمدند امکاناتی که در طول تاریخ فرعون‌ها نداشتند یعنی آنچه که قدرت‌های مستکبر الآن دارند این امکانات، این سلاح‌ها، این تجهیزات و این رسانه و این وضعیت را کدام قدرت استکباری در زمان کدامیک از انبیاء داشته است؟ بنابراین ما با یک دشمن بسیار قوی تاریخی داریم دست و پنجه نرم می‌کنیم و این‌ها در چندین جبهه از انقلاب اسلامی از اسلام شکست خوردند متأسفانه پاتک زدند و نهضت‌های اسلامی را خیلی کوبیدند و خنثی کردند آن هم انشاءالله موقت است. انقلاب ما شیعی نیست اسلامی است بلکه طرفدار مستضعفین عالم است ولی مایه‌های اهل بیتی داشت و دارد و از همه این نهضت‌ها موفق‌تر عمل کرد یعنی هیچ کدام از این‌ها نتوانستند نظام‌سازی کنند و نتوانستند بمانند ما چهل است و چهار دهه است زیر آتش مقاومت کردیم و جلو آمدیم و یک نوع شروع تمدن‌سازی است گام دوم گام تمدن‌سازی است خب این‌ها باور نمی‌کردند که یک چنین قدرتی دارد و هدف اصلی‌شان این است که قطع رابطه ملت‌های مسلمان با اسلام است و یکی هم قطع رابطه ملت‌های مسلمان با همدیگر است و در ایران هم قطع رابطه حکومت و ملت. و داخل، قطع رابطه اجزای حکومت با همدیگر و در جامعه قطع رابطه اقشار مختلف جامعه و اتحاد اجتماعی با هم، این‌ها پروژه‌هایشان است که به شکل‌های مختلف دارد پیگیری می‌شود یکی هم قطع رابطه این نسل جدید با گذشته یعنی با این چهل سال گذشته است یعنی گام اول باید به کلی تخریب بشود تا دیگر گام دومی در کار نباشد. و این که هم خودمان یادمان برود و هم به بچه‌هایمان درست نتوانیم منتقل کنیم یا ما بکنیم آن‌ها متوجه نشوند ما وظیفه‌مان را درست انجام بدهیم آن‌ها متوجه نشوند چون گاهی هست افراد خوب و خانواده‌های خوبی هستند ولی ممکن است بچه‌هایشان از خودشان بهتر باشند گاهی هم ممکن است نباشند نپذیرند لزوماً نباید نتیجه بگیریم که حتماً پدر و مادر او مشکلی داشتند که بچه‌شان این طوری شده! نه، گاهی اوقات آن‌ها وظیفه‌شان را انجام دادند ولی او نمی‌خواهد. هرکسی خودش تصمیم می‌گیرد آزاد است و انتخاب می‌کند لذا از بهترین خانواده‌ها بدترین بچه‌ها و گاهی از بدترین خانواده‌ها بهترین بچه‌ها در طول تاریخ بیرون آمدند و بعد از این هم همین‌طور خواهد بود. ولی غالباً از خانواده‌های خوب بچه‌های خوب بیرون می‌آیند. ولی همیشگی نیست. انتقال این مسائل درست به نسل خیلی مهم است که برای این‌ها هویت‌سوزی نشود و گذشته‌شان به این گذشته بعد از انقلاب افتخار کنند و ادامه‌اش بدهند و نقایص چهل سال گذشته را برطرف کنند. یادتان هست امام بارها می‌گفت مواظب باشید بین خودتان یک عده آدم‌های سیاست‌باز قدرت‌طلبی هستند که گرایش دارند و به طرف غرب یا شرق غش می‌کنند و با انواع برچسب‌ها و با انواع وسوسه‌ها و با انواع عناوین و نامگذاری‌ها می‌خواهند شما را به سمت یکی از این چپاولگران بین‌المللی آمریکا انگلیس و... بکشانند و یکی از راه‌هایشان این است که شما در اقتصاد و سیاست به این‌ها وابسته کنند در نظامی‌گری وابسته کنند از همه مهم‌تر در طرز تفکر، فرهنگ، اخلاق، سبک زندگی شماها را وابسته کنند و شما باید برای رفع این وابستگی‌ها قیام کنید و همه جا هم هزینه خون و جنگ و شهادت نیست خیلی جاها هزینه‌های فکری و فرهنگی است. اگر هزارتا هم شهید بدهید کاری پیش نمی‌رود باید برای گفتن حرف داشته باشید درست عمل کنید، درست مدیریت کنید، امام می‌گفت مراقب باشید نگذارند نسل بعد و خودتان را مأیوس کنند نگذارید شماها را مردد کنند. یکی از القائات‌شان هم این است که غربی‌ها نژاد برتر هستند شما ایرانی‌ها و عرب‌ها و ترک‌ها و افغانی‌ها شما نژادتان از بیخ مشکل دارد! آن‌ها می‌توانند شما نمی‌توانید یک عده هم در داخل می‌گویند بله ما نمی‌توانیم. امام(ره) می‌گوید مراقب اینها باشید و بعد مسئله، فقط مسئله یکی دوتا کشور و آدم نیست. یک وقتی سفیر واتیکان ترکیه، چون یک زمانی تا 150 سال پیش در جهان ترکیه بزرگترین قدرت مرکز اسلامی بود دو سوم اروپا دست مسلمین و دست عثمانی بود 600 سال امپراطوری بود به اسم خلافت، خلافت اسلامی عثمانی. حالا خیلی اسلامی نبودند ولی آرم اسلامی بود و غرب توی مشت این‌ها بود بعد که کم‌کم ضعیف شدند شکست خوردند و فساد و مسائلی پیش آمد و مرتب کوچک شدند ترکیه و عراق و فلسطین و... همه با هم دست انگلیسی‌ها و غربی‌ها افتادیم. وقتی این‌ها آن‌جا آمدند گفتند همین مرکز عثمانی را اگر ما صددرصد غربی و لیبرال کنیم بقیه حساب کار خودشان را می‌کنند لذا همین خط عثمانی، فارسی، عربی، همه را نابود کردند خط لاتین گذاشتند اسلام و حجاب به دست مصطفی کمال آتاتورک نابود شد که او را به عنوان پدر ترک جدید گفتند باز رضاخان از او پوفیوزتر بود چون شاگرد آتاتورک بود و رفته بود از او الهام گرفته بود! مبارزه با حجاب، مبارزه با خط و فرهنگ اسلامی. الآن انگلیسی‌ها و غربی‌ها یک کاری کردند که نسل‌های جدید ترکیه اصلاً نمی‌توانند کتاب‌هایشان را بخوانند بلد نیستند خط‌شان را نمی‌دانند مثل همین تاجیکستان، روس‌ها کمونیست‌ها اصلاً خط‌شان را عوض کردند تاجیکستان فارسی خالص بودند مثل ما هستند فرقی نمی‌کنند افغانستان و ایران و تاجیکستان این سه‌تا کشورهای فارسی‌زبان، قبلاً هند و پاکستان هم بود خیلی جاهای دیگر هم بود الآن در تاجیکستان حتی یک نفر نمی‌تواند خط فارسی بخواند! با این که "رودکی" که از جهاتی پدر شعر فارسی است اصلاً اهل آن‌جاست و آن‌جا دفن شده نمی‌توانند بخوانند. خیابان‌های تاجیکستان به اسم سعدی، فردوسی، حافظ است ولی به خط لاتین! جوان‌ها و مردم اصلاً یک صفحه از کتاب‌های حافظ و مثنوی و مولوی را نمی‌توانند بخوانند این‌طوری رابطه‌هایشان را قطع کردند ولی سفیر واتیکان خیلی وقت پیش در آنکارا گفت که این حرکت انقلابی که در ایران شروع شده است این یک کار شخصی نیست ساخته دست چند نفر نیست که سیاست را با مذهب اشتباه گرفتند بلکه این یک خط جدید به نام بنیادگرایی دینی است که با امام شروع شد و ما داشتیم رسماً ترکیه را به عنوان یک شهروند درجه 2 به اتحادیه اروپا ملحق می‌کردیم که اساساً هیچ رابطه‌ای با جهان اسلام هم نداشته باشد آن هم با هزار گدایی و ذلت. می‌دانید که به ترکیه می‌گفتد باید بگویی که زنای محصنه، یعنی رابطه یک مرد با یک زن شوهردار این جزو حقوق بشر است باید احکام اسلام را کنار بگذاری این‌ها ارتجاعی است صدتا از این کارها باید بکنی تا تو را به رسمیت بشناسیم و توی اتحادیه اروپا بیایی آن هم تا دمِ در، جلوی دستشویی بنشینی! تازه عضو رسمی هم نه. بعد می‌گوید یک مرتبه دیدم بعد از انقلاب ایران یک مرتبه موج اسلام‌گرایی در ترکیه شد شما می‌دانید در ترکیه هر کس بعد از انقلاب ما رأی آورده است از جمله همین اردوغان، این‌ها با شعار حجاب و اسلام رأی آوردند. او می‌گوید یکی از رجال اتحادیه اروپا می‌گوید نهضت مبارزه با حجاب از اروپا به ترکیه رفت و از ترکیه به ایران رفت زمان آتاتورک و رضاخان، از ایران هم به افغانستان رفت حالا موج حجاب بعد از انقلاب ایران، ایران به ترکیه آمد و از ترکیه آمد وارد اروپا شد و ما صدها هزار زن و دختر اروپایی باحجاب شده بعد از انقلاب چند میلیون داریم و لذا شما می‌بینید که الآن در چندین کشور اروپایی، حجاب ممنوع شد! با این که شعار لیبرالیزم آزادی عقیقده، آزادی حجاب و آزادی لباس است ولی ممنوع کردند لخت شدن تشویق می‌شود ازدواج همچنس با همجنس را قانونی کردند یعنی فساد اخلاقی را قانونی می‌کنند و با قانون حمایت می‌کنند حجاب و پوشش را و عفت را با قانون ممنوع کردند این‌قدر لیبرال است لیبرالیزم‌شان هم در این حد بود. خب تعبیرش می‌گوید این بنیادگرایی که تمام تلاش‌های ما که در ترکیه کردیم هم جریان سکولار و هم جریان پاپ و واتیکان که مرکز اسلام را مرکز خودمان بکنیم چون آخه قبلاً این استامبول که بعداً استانبول شد قسطنطنیه قونسطانطین، این مرکز امپراطوری روم شرقی بود مرکز بزرگترین اروپایی مسیحی بود این که دست مسلمان‌ها زمان عثمانی‌ها افتاد پایتخت امپراطوری مسیحی شد پایتخت خلافت اسلامی شد گفتند این برنامه در صد سال اخیر است داشت درست برنامه پیش می‌رفت که انقلاب خمینی و حرکات ایران نگذاشت و بساط ما را بهم زد حتی بنیادگرایی مذهبی منحصر به اسلام هم نیست بنیادگرایی در جهان مسیحیت پیدا شده علیه سرمایه‌داری و علیه کمونیزم و علیه سکولاریزم و مسلمین همیشه خطرناک هستند و شیعه همیشه خطرناک بوده مذهب شیعه همیشه سیاسی بوده و همیشه درگیر شده است حتی از زمان جنگ‌های صلیبی در قرون وسطی اولین جنگ‌های صلیبی در مقاومت و درگیر شدن با صلیبی‌ها را شیعه کرده است مثلاً فاطمیون در مصر و فلسطین و جریان‌های دیگر شیعه کرده است و به اسم جهاد اسلامی همه جا، با این که این‌ها یک اقلیتی در جهان اسلام هستند ولی همه جا فتنه زیر سر شیعه است اول این‌ها جهاد را شروع می‌کنند بعد بقیه ملحق می‌شوند چنان که می‌گوید در همین دوره ما انقلاب اول از ایران شروع شده و حالا کل جهان اسلام را گرفته و دارند کنترل آن را از دست ما خارج می‌کنند. خب این یک واقعیت. واقعیت دوم ما وقتی از نیروی انسانی در این تشکیلات صحبت می‌شود فرق می‌کند با یک کارمند اداری در یک اداره دیگر. ببینید نیروی انسانی در همه ادارات و وزارتخانه‌های هم ما و هم دنیا یک شغل است یک شغل مثل بقیه شغل‌هاست که طبیعتاً فقط محاسبه‌های شغلی در آن می‌کنند که چقدر درآمد می‌دهیم چقدر امکانات است؟ اگر ندهیم چه می‌شود کجا می‌صرفد؟ اما تشکیلات انقلابی و نیروی انسانی بر این اساس نبوده است حالا آن‌هایی که سن‌تان بیشتر است اوایل دهه 60 و انقلاب و جنگ بودید بهتر می‌فهمید. آن‌هایی که بچه‌تر هستند سن‌شان کمتر است و نبودند جهت اطلاع آن‌ها بیشتر عرض می‌کنیم که در دهه 60 همان اولی که کمیته‌های انقلاب در مساجد تشکیل شد و بعد سپاه تشکیل شد و بسیج آمد نیروی انسانی این نهادهای انقلابی، جهاد سازندگی هم همین‌طور، چیزی که اساساً در ذهن‌شان نبود در مخ‌شان نبود محاسبه‌ای است که در بقیه نهادهای دیگر نیروهای انسانی می‌کنند یعنی من خودم دقیقاً یادم می‌آید بچه‌هایی را که تا شهید شدند نمی‌دانستند دقیقاً حقوق‌شان چقدر است؟ در حداقل زندگی. این شهید برونسی در مشهد که وقتی ایشان در بدر شهید شد من خدمت ایشان بودم در خندق شرق دجله، 30- 40 کیلومتر توی عمق بعد از هور، مجروح شد، ترکش خورد، خودش مسئول محور و فرمانده تیپ بود خودش آن آخر آر.پی.جی می‌زد. یک وقتی ماشین سپاه دست ایشان بود دوستان نقل می‌کردند که در یک شب برفی برای بچه‌ای یک اتفاقی نمی‌افتد نمی‌دانم دستش می‌شکند یا سماور می‌ریزد می‌سوزد بیرون می‌آید با ماشین سپاه بچه‌ای را بیمارستان نمی‌برد بچه را بغل می‌کند توی برف‌ها می‌ایستد یک ماشینی یا موتوری پیدا می‌کند و بچه را می‌برد بعد او گفتند که خب ماشین درِ خانه‌ات هست چرا با آن نرفتی؟ می‌گوید توی باک این ماشین که بنزین نیست خون بچه‌هاست! خون شهدا در باک ماشین است! این ماشین برای من نیست این ماشین برای کل ملت است مگر من حق دارم استفاده شخصی بکنم؟ در حالی که توجیه هم دارد تو فرمانده‌ای و ما شین در اختیارت هست دیگر حداقل این اضطرار است. ما خیلی از بچه‌ها را این‌طوری می‌دیدیم. بعضی از دوستان ما بودند که شهید شدند یا مفقود شدند موقعی که می‌خواست برود حقوقش را بگیرد حالت کسی را داشت که می‌خواهد برود اختلاس کند و رشوه بگیرد! این‌قدر بدش می‌آمد و خجالت می‌کشید! می‌گفتیم خب تو زن و بچه داری زندگی داری، تو که خانه‌ات نیستی حداقل حقوقت را بگیر. این‌طوری بودند. خب در خطرات، آن موقع هرچه فرمانده‌تر بودند جلوتر از بقیه در خطر بودند نه عقب‌تر! من در 7-8 تا عملیات بودم یک بار ندیدم فرمانده تیپ، فرمانده لشکر، فرمانده گردان، جای کم‌خطرتر از یک بسیجی عادی باشد گاهی حتی بچه‌های عادی می‌بریدند و می‌ترسیدند و دیگر جرأت نمی‌کردند بلند شوند یک مرتبه می‌دیدی یکی از این بچه‌های فرمانده جلو آمد و حرکت کرد. من از این صحنه‌ها و خاطرات زیاد دارم. از بقیه ساده‌تر زندگی می‌کردند جای خطر و موقع خطر از بقیه جلوتر بودند اصلاً اهل دستور دادن در مسائل شخصی و گماشته که کارهای من را برو بکن نداشتند. خودشان را نوکر بچه‌ها می‌دانستند. یک وقت فرمانده لشکر ما آمده بود توی پایگاه لشکر قرارگاه تاکتیکی پشت خط، آمده بود برود داخل بسیجی دم در او را نشناخته بود و راهش نداده بود بعد نگفته بود که من فرمانده لشکرم، گفته بود من جزو مسئولان همین جا هستم کار دارم دیر می‌شود بگذار من بروم داخل. می‌گفت من چنین اجازه‌ای ندارم همین‌جا بنشین تا فرمانده خودم بیاید او اجازه بدهد من نمی‌گذارم داخل بروی. این نه عصبانی شده نه چیزی. من اگر بودم یکی پس کله‌اش می‌زدم می‌گفتم در را باز کن بروم داخل مربوط به انقلاب است می‌شود توی گوش تو زد. او نشسته آن‌جا تا فرمانده او بیاید. 20 دقیقه بعد وقتی فرمانده او می‌آید می‌گوید آقا به ایشان بگویید اجازه بدهید من بیایم داخل. او هم می‌گوید مگر این را نمی‌شناسی؟ می‌گوید نه نمی‌شناسم می‌گوید فرمانده لشکر و فرمانده همه ما این است می‌گوید خب باشد! باید کارت داشته باشد ولی نداشته! فرمانده لشکر می‌آید پیشانی این پسر را می‌بوسد و می‌گوید من حاضرم دست تو را هم ببوسم. رابطه فرمانده با بسیجی و نیروی تحت امرش این بود. مسئول پایگاه غواص‌ها که ما در والفجر 8 داشتیم آموزش می‌دیدیم نخلستان‌های شمال آبادان برای عبور از اروند، مسئول پایگاه اول آموزش‌ها به ماها گفت که نظافت دستشویی‌ها با من است! هیچ کس حق ندارد دستشویی‌ها را تمیز کند هر روز می‌رفت مستراح‌ها را می‌شست! این فرمانده پایگاه غواص‌ها بود. و در کربلای 4 شهید شد و سال‌ها بعد استخوان‌های او را آوردند. غذا می‌آورند به همه می‌داد آخرش اگر چیزی می‌ماند برمی‌داشت. میوه می‌آوردند توزیع می‌کرد و میوه پوسیده‌هایش را برمی‌داشت. فرمانده گردان غواص‌های ما لباس‌های کثیف بچه‌ها را می‌رفت می‌شست! شب که بچه‌ها نبودند پهن می‌کرد. خب ما این‌ها را دیدیم او به ما می‌گفت برو جلو می‌گفتیم نوکرت هم هستیم. شهید ستوده یادمان می‌آید که در عملیات به او گفتیم اگر قبل از این که پای تیربار برسیم دشمن فهمید زد از آب توی غواصی می‌رویم چه کار باید بکنیم؟ گفت هیچی دیگر اگر لو رفت یک راه بیشتر نیست. گفتم چیست؟ گفت مستقیم طرف تیربار می‌روید. خب حالا مگر این را هرکسی می‌تواند بگوید می‌گوید خودت مستقیم بیا برو طرف تیربار. ولی بچه‌ها رفتند چرا؟ چون جلوتر از همه خودش رفت و شهید شد. چند سال بعد همین شهید ستوده، شهید ابراهیم محبوب، همین بچه‌های مشهد شهر ما بودند استخوان‌های این را آورده بودند من یادم هست مادرخانم او به معراج رفته بود که جمجمه این را بغل کرده بود و می‌بوسید و استخوان‌های او را می‌بوسید و می‌گفت شما نمی‌دانید این که بود. حالا مقصود این که عرض کردم معاونت و نیروی انسانی، اگر توی خط اداره‌بازی و کارمندبازی رفتیم که امکانات ما چقدر است برای تو چقدر است و از این حرف‌ها و مسابقه توی این مسائل، قافیه را باختید یعنی هزارتا موشک و بمب هم داشته باشید شکست می‌خورید آن چیزی که آن‌جا ما را با دست خالی پیروز کرد که من یادم هست در خیبر ما توی خاک دنبال فشنگ کلاش می‌گشتیم این‌قدر از نظر ظاهری و مادی در مضیقه بودیم همه چیز تمام شده بود هیچ کس هم از عقب کمک نبود ولی مقاومت می‌شد. اسیر عراقی را گرفته بودند این طرف خاکریز آمده بود گریه می‌کرد بچه‌های ما را دید، دید همه افتادند یک عده شهید یک عده مجروح و همه بچه‌های ما کلاً 100تا هم نیستند که خط را نگه داشتند. گفت شما همین تعداد هستید؟ شما سه روز است دوتا سپاه عراق از اماره و بصره به هم دست بدهند در جاده بصره – بغداد. سه روز است یک میلیون گلوله توپ توی جزایر مجنون ریختند تازه ما آن طرف جزایر بودیم جزایر پشت سر ما قرار گرفته بود در شرق دجله بودیم سال 62، بعد یک افسر عراقی اسیر شده بود او به حال ما گریه می‌کرد می‌گفت شما چطوری می‌ایستید عقب نمی‌روید و مقاومت می‌کنید؟ برای چه می‌ایستید؟ برای این که قبول داشتند این تعبیر امیرالمؤمنین(ع) که «إِِنَّ الْجِهادَ أَشْرَفُ الْأَعْمالِ بَعْدَ الْإِسْلامِ وَ هُوَ قِوامُ الدِّینِ وَ الْأَجْرُ فِیهِ عَظِیمٌ مَعَ الْعِزَّةِ وَ الْمَنَعَةِ وَ هُوَ الْکَرَّةُ فِیهِ الَْحَسَناتُ وَ الْبُشْری بِالْجَنَّةِ بَعْدَ الشَّهادَةِ.» همه اعمال را دسته‌بندی کنید شریف‌ترین عمل جهاد است. تلاش، عرق‌ریزان جسم و روح که خودت و جانت و منافع‌ات را و آسایش و امکانات و فرصت‌هایت را همه را یک جا فدا کنی، فدای راه حق، فدای خدا، فدای خلق برای خدا. حضرت امیر(ع) فرمودند اگر بین کارها بخواهید بشمارید آن رده یک که با هیچی قابل مقایسه نیست جهاد است اشرف اعمال است شریف‌ترین سبک زندگی، سبک جهادی است. حضرت امیر(ع) گفتند بعد از اصل اسلام شریف‌ترین موقعیت، موقعیت جهاد است و بالاتر از جهاد هیچی نیست. «وَ هُوَ قِوامُ الدِّینِ» اگر جهاد و فداکاری نباشد دین نمی‌ماند. این دینی که تا حالا سر پا مانده است قوام دارد. چون ممکن است دین باشد ولی قائد باشد دین جنازه باشد همه جای دنیا دین هست ما جامعه بی‌دین نداریم ولی هیچ جا دین قائم نیست قوام ندارد دین خوابیده، نشسته و افتاده و توی سرخور است حضرت امیر(ع) می‌گوید اگر می‌خواهید دین سر پا بایستد هزینه دارد و هزینه آن جهاد است باعث می‌شود دین با عزت بماند بعد می‌فرماید «وَ الْأَجْرُ فِیهِ عَظِیمٌ» اگر دنبال پاداش عظیم می‌گردید من به شما آدرس آن را می‌دهم پاداش اجر عظیم در جهاد است هرچه سخت‌تر است خطر بیشتر است پاداش بالاتر است. «مَعَ الْعِزَّةِ وَ الْمَنَعَةِ» و تلاشی است که عزت می‌آورد تلاش ذلت‌سوز است. ملت‌هایی که جهاد و مجاهد ندارند ذلیل و توی سری‌خور می‌شوند تحقیر می‌شوند غارت می‌شوند مورد تجاوز قرار می‌گیرند سرکوب می‌شوند جهاد نمی‌گذارد شما ذلیل شوید. در واقع جهاد برای حفظ عزت انسان است. جهاد یک امر انسانی است انسانی‌ترین حقیقت است. جهاد دفاع از عزت انسان است نمی‌گذارد ملت‌ها ذلیل و تحقیر بشوند برده بشوند «وَ الْمَنَعَةِ» یعنی قدرت دفاع. باید بتوانید از کرامت خودتان دفاع کنید «وَ هُوَ الْکَرَّةُ» خیلی تعابیر مهمی است یعنی این جهاد پیروزی است با یک بار هم نمی‌شود نگو یک بار جهاد کردیم تمام شد این باید تکرار بشود یعنی جهاد و انقلاب دائمی. یعنی همیشه مجاهد ماندن. مجاهد شدن مهم نیست بلکه مجاهد ماندن لازم است. «و هو الکَرّه» یعنی این. باید تکرار بشود این‌طوری نیست که آقا تا کی فرصت و شرایط حساس کنونی می‌گویید؟ 30 سال است می‌گویید در موقعیت حساس کنونی! اصلاً کنونی چیه؟ ما نمی‌دانیم کنونی‌اش را چه کسی گذاشته؟ کلاً موقعیت حساس است. تا لحظه‌ای که در این عالم هستیم موقعیت حساس است. مثل شوفری که دارد در خیابان رانندگی می‌کند هی نباید بگوییم اقا موقعیت حساس کنونی خوابت نبرد. آقا تا به مقصد نرسیدی خوابت نرود. چون از این‌جا به مشهد می‌روی تا نیشابور هم دقت کنی تا ورودی مشهد هم دقت کنی آن‌جا یک مرتبه خوابت ببرد انگار وسط کار یا اول کار خوابت برده، همان اتفاق می‌افتد. می‌زنی یا می‌کشی یا خودت کشته می‌شوی و لت و پار می‌شوی. حضرت امیر(ع) می‌فرمایند که قوام دین‌تان و قوام شرف‌تان و قوام حیات انسانی‌تان، بله حیات حیوانی اگر می‌خواهید داشته باشید جهاد نمی‌خواهد ضمن این که حیوانات هم جهاد نیست اما دفاع از خود دارند حیوانات هم می‌فهمند که اگر از خودش دفاع نکند می‌آیند لانه و جفت و خانه‌ات را از تو می‌گیرند و بچه‌ات را هم می‌خورند خودت هم می‌زنند و لت و پارت می‌کنند. حیوانات هم می‌فهمند از خودشان باید دفاع کنند. این‌هایی که می‌گویند تسلیم بشویم سازش کنیم امید به دشمن دارند و هرچه می‌گویند عقب‌نشینی کنیم این‌ها از حیوانات هم پایین‌ترند چون شما اگر بخواهید به لانه یک حیوانی بروید دست‌درازی کنید دفاع می‌کند این کسی که آن‌قدر هم دفاع نمی‌کند و می‌گوید آقا ول کن بده برود! همه چیز را بده برود شأن این از حیوانات هم پایین‌تر است باز جهاد قابل دفاع و قابل مقایسه با دفاع هم نیست دفاع یک امر غریزی است همه دارند کافر، مومن، ‌انسان، حیوان. جهاد فقط بحث دفاع از خود نیست بلکه دفاع از حقیقت است دفاع از مظلوم است که یکی از مظلومان هم خودت هستی. لذا حضرت امیر(ع) می‌فرمایند «وَ هُوَ الْکَرَّةُ» این تکرار می‌شود باید تکرار شود این‌طور نیست که بگوییم تمام شد ما دوران جوانی‌مان رفتیم! خیلی‌ها بودند که در جوانی مجاهد بودند در میانسالگی جزو قائدین آمدند و اواخرش هم جزو خائنین شدند هم صدر اسلام بودند مجاهدینی که قائدین شدند بعد خائنین شدند و با امیرالمؤمنین جنگیدند کسی که امیرالمؤمنین را ترور کرد کی بود؟ جزو رزمندگان اسلام بود. رزمنده امیرالمؤمنین بود قبلاً فدایی علی بود بعد آمد علی را کشت. از آن طرف هم دیدیم که کسانی که جزو قائدین حتی سربازان دشمن بودند و آمدند مجاهد شدند ولی تعداد این‌ها زیاد نیست پس نیروی انسانی وقتی می‌گوییم یعنی مجاهدپروری. «فِیهِ الَْحَسَناتُ» حضرت امیر(ع) می‌فرماید در جهاد و مبارزه، جهاد یعنی انقلابی ماندن، می‌فرمایند در این روحیه انقلابی خیلی حسنات و برکات هست یعنی اگر این روح جهادی را داشته باشید حضرت امیر(ع) می‌فرماید مشکلات مادی‌تان هم حل می‌شود. اقتصاد، علم، مدیریت، سازندگی، پیشرفت، این‌ها هم با روح جهادی حل می‌شود نه با روح غیر جهادی با روح کاسبی نه بلکه با روح جهادی حل می‌شود. شما خدماتی که جهاد سازندگی داوطلبانه در دهه 60 کرد به اندازه کل وزارتخانه‌های رسمی امروز ما بیشتر کار کرده است با این که مجانی بود برای این که با روح جهادی بود. می‌فرماید «فِیهِ الَْحَسَناتُ» در این روح جهادی و مبارزاتی خیلی آثار و حسنات هست «وَ الْبُشْری بِالْجَنَّةِ بَعْدَ الشَّهادَةِ.» غیر از این که اصل آن هم برای بعدش هست این چیزهایی که این‌جا دست‌تان می‌آید هیچی نیست در برابر آنچه که بعد از شهادت به دست می‌آورید. بعضی‌ها فکر کردند جهاد برای اصلاح دنیاست حضرت امیر(ع) می‌فرمایند دنیای‌تان درست می‌شود اگر روح جهادی داشته باشید. روح جهادی یعنی بیشتر کار کن و کمتر بخور. بیشتر تولید کن و کمتر مصرف کن. موقع سختی جلو صف اول بیا و موقع بخور بخور آخر صف برو. این روح جهادی‌ات هست خب دنیایت هم آباد می‌شود. بیشترین سدسازی‌ها، ساختن سلاح‌های جدید، آبادی کشور با این روح می‌شود نه با روح کاسبی و کارمندمسلکی نمی‌شود کارت ورود و خروج نمی‌شود این بچه‌ها کارت ورود و خروج نداشتند! اصلاً منتظر نمی‌ماندند کسی به آن‌ها دستور بدهد خودشان می‌دید یک جای کار خراب است خودش می‌رفت. من یادم می‌آید در کربلای 4 شهید سعیدی که مفقود شد یک بچه لاغری هم بود اهل عبادت و ذکر هم بود سجده‌های طولانی عجیبی هم می‌کرد این مجروح شد که معلوم شد عملیات لو رفته و بچه‌ها برگشتند تیر خورده بود می‌لنگید لاغر، همیشه هم روزه‌های مستحبی می‌گرفت. یادم هست آمد عقب به مسئول واحد اطلاعات عملیات گفت چون ما اطلاعات عملیات غواص‌های لشکر بودیم در والفجر 4 بود. هر دویشان هم شهید شدند شهید گریگانی بود صبح بچه‌ها رفتند همه غواص‌ها شهید شدند بعد رفتند به بقیه گفتند عقب برگردید بعد دو هفته بعد کربلای 5 شد که بچه‌ها رفتند آن‌جا را گرفتند اخوی ما هم همان شب غواص بود مفقود شد این شهید که بعداً در یک عملیات دیگری در جزایر مجنون شهید و مفقود شد. این آمده بود یواشکی به شهید گریکانی گفت که هیچ کس نفهمد حالا تیر خورده، عملیات این‌طوری شده، صبح رفته، داغون، اعصاب‌ها خراب، زیر آتش سنگین که خط ما متر متر زیر آتش بود آمده به برادر گریکانی می‌گوید که کاری هست که هیچ کس نکند حاضر نیست بکند بچه‌ها خسته‌اند یا می‌ترسند کاری که روی زمین مانده است چیست؟ خدا شاهده آدم گریه‌اش می‌گیرد تو را الآن سه نفر بیایند روی برانکارد بگذارند نازت کنند عقب ببرند، تیر خوردی، حالت خراب است، رفقایت جلو ماندند، توی آب آمدی، عوض این که به چاک بزنی آمدی می‌گویی یک کاری بگو که هیچ کس نمی‌کند! این‌ها بود. نیروی انسانی را باید این‌طوری ساخت. حضرت امیر(ع) می‌فرماید غیر از این‌ها «وَ الْبُشْری بِالْجَنَّةِ بَعْدَ الشَّهادَةِ.» بشارت اصلی و مژده اصلی به شما بدهم که تازه اصل ماجرا بعد از شهادت‌شان شروع می‌شود این دنیا هیچی نیست. همه چیز آن طرف است «وَ بِالرِّزْقِ غَداً عِنْدَ الرَّبِّ وَ الْکَرَامَهًِْ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ.» به مجاهدین فرمودند هر کدام‌تان برای خدا عمل کنید و بعد هم شهید شوید به شما بشارت بدهم خداوند با رزق ویژه خودش می‌آید از شما پذیرایی می‌کند شما مهمان خود خدا هستید میهمان خود خدا خواهید بود وَ بِالرِّزْقِ غَداً عِنْدَ الرَّبِّ در vip بهشت هستید جای دیگری که بقیه می‌آیند شما می‌روید بقیه نمی‌تواند بیایند وَ الْکَرَامَهًِْ؛ خدا به شما آن‌جا کرامت را نشان می‌دهد و به همه می‌فهماند که شما کنار انبیاء هستید و قرار می‌گیرید. حضرت امیر(ع) فرمودند این حرف خداست که «یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ.» شما به ظاهر قضیه نگاه نکنید که می‌گویید این شهید هم افتاد مُرد جانش تمام شد و مثل مرده‌های دیگر است. فرمود نه، این ظاهر قضیه است که می‌گویید مثل بقیه است شهید مثل بقیه نیست ظاهر آن در این بدن دیگر جان نیست اما هرگز شما این‌ها را مبنای محاسبات‌تان را عوض کنید. مبادا این‌طوری محاسبه کنید و حساب کتاب کنید مطلقا این‌طور نیست.

باز یک نکته دیگر این که چطوری بتوانیم نیروی انسانی را تا آخر بتوانیم سالم بمانیم چون واقعاً همه ما در خطر هستیم من خودم الآن نگاه می‌کنم که من اصلاً آن آدم زمان جنگ و زمان انقلاب مطلقا نیستم آن زمان یک چیز دیگری بودیم و الآن یک جور و یک کسان دیگری هستیم! صدها وابستگی داریم نه آن اراده و نه آن قدرت‌ها را نداریم معلوم نیست تا چند سال دیگر که می‌خواهیم بمیریم با همین شیبی که می‌خواهیم جلو برویم خودم را می‌گویم از کجا سردربیاوریم؟ خیلی خطرناک است ممکن است یک دفعه آدم با وجود فرصت‌هایی که قبلاً داشته است از توی فاضلاب تاریخ سر دربیاورد. حالا عنایت بفرمایید من آیه قرآن را عرض کنم و ترجمه کنم که معاونت نیروی انسانی باید توجه داشته باشیم که کل قرآن دستورات معاونت‌های نیروی انسانی است انبیاء برای ساختن نیروی انسانی آمدند. این آیه می‌فرماید خیلی از ماها وقتی که خراب می‌کنیم فاسد می‌شویم یا سوء استفاده می‌کنیم طرف یک عمر آدم سالم بوده یک مرتبه می‌بینید اختلاس می‌کند، رشوه می‌گیرد، بی‌ناموسی می‌کند و می‌گوید ما به اندازه خودمان زحمت کشیدیم حالا نوبت ماست یک عده‌ای خوردند حالا نوبت ماست، کسانی که می‌روند همین را می‌گویند! یا می‌گویند بیت‌المال این همه هست حالا یک گوشه‌ای‌اش را ما خوردیم یا می‌گویند تا کی مرگ بر فلان، مرگ بر فلان حالا بس است دیگر. قرآن کریم همه اینها را می بیند و جواب می‌دهد از جمله این آیات که صریح جواب می‌دهد از جمله جواب به این نوع تزلزل‌ها و شبهات هم هست که در خیلی از ماها این وسوسه‌ها هست که منتهی خفته است. وسوسه‌های خفته در لحظات خاص بیدار می‌شوند مثلاً الآن ما و شما به این‌هاف کر نمی‌کنیم ولی فرض کنید یک شرایطی پیش آمد یک مرتبه تو را بنده را بیرون کردند منافع شخصی من به خطر افتاد آن‌جا یک مرتبه می‌بینید به همه این وسوسه‌ها فکر می‌کنید. الآن نمی‌کنید آن‌جا می‌کنید یعنی آدم تا دستش به بیت‌المال نرسیده فکر اختلاس و رشوه شاید نکند بعد فکر می‌کند که اهلش نیست بعد یک مرتبه دید میلیارد میلیارد توی دستش هست و با یک امضاء می‌تواند جابجا کند آن‌جا یک مرتبه می‌بیند اهل هست آدم تا شهوتی نشده اهل زنا نیست، اصلاً تقوای جنسی نیست، وقتی شهوتی شدی، و امکانش هم پیش آمد تازه آن‌جا معلوم می‌شود که ما تقوای جنسی داریم نداریم؟ الآن که هیچ کس ندارد چون الآن این‌جا جایش نیست جایش که برسد معلوم می‌شود! تا جنگ نیست همه مجاهد هستند همین آیات قرآن را می‌خواند بله بله جهاد، شهادت. چه زمانی معلوم می‌شود؟ وقتی زیر آتش گیر کردی یک مرتبه دید دستش قطع شد این‌جا باید دید واقعاً به این آیه‌های جهاد ما ایمان داریم در سطح یک عادی همه آدم‌های درستی هستیم در یک سطحی که فرصت‌ها و تهدیدها تغییر کند عوض می‌شویم شاید اکثر ماها عوض شدیم کم هستند که تا آخر همان‌گونه می‌مانند. حالا این آیه قرآن را عنایت بفرمایید سوره فاطر/ آیه 18؛ یکی از بهانه‌هایی که ما می‌گیریم می‌گوییم آقا فلانی این‌طوری کرد، فلانی آن‌طوری کرد چرا به ما می‌گویی؟ قرآن می‌فرماید هیچ کس بار مسئولیت و خیانت کس دیگری را و بار گناه کس دیگری را به دوش نخواهد کشید تو باید بار خودت را برداری اگر کسی که از این عالم می‌رویم بار سنگینی به دوشش هست از هرکسی که کمک بخواهیم نمی‌تواند به ما کمک کند از پدر و مادر و همسر و فرزندت، هیچ کس نمی‌تواند به ما کمک کند هرکسی به فکر خودش هست. تنهایی. خداوند در این آیه می‌فرماید شما تنها هستید حواس‌تان باشد فکر نکنید آن‌جا هم معاونت نیروی انسانی و تشکیلات و سپاه آن‌جا هست! یا فلانی هست، نظام و سپاه و... همه الکی است خودت و خدا هستی. خداوند می‌فرماید تک‌تک‌تان با من طرف هستید و حساب تک‌تک‌تان را می‌رسم این خیلی آیه عجیبی است می‌فرماید هیچ کس نمی‌تواند بار تو را بردارد تو به فکر مسئولیت خودت باش چه کار داری بقیه کردند یا نکردند تو عمل صالح خودت را مشروط به عمل صالح دیگران نکن! مثلاً من به شرطی دزدی نمی‌کنم که بقیه هم نکنند! من به شرطی می‌روم فداکاری می‌کنم که بقیه هم بکنند! قرآن می‌گوید این چه شرطی است که می‌گذاری؟ بقیه‌ای در کار نیست تویی. تو به فکر خودت باش. این یک اصل مهم است. «... وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَىٰ...» (فاطر/ 18)؛ هرچند نزدیک‌ترین کسان شما باشند به شما کمک نمی‌کنند صمیمی‌ترین رفیق تو، تو را آن‌جا ببیند به فکر خودش هست چنان که تو هم به فکر خودت هستی نه به فکر او. فرمود چنان صحنه وحشتناک است که بچه‌های کوچک پیر می‌شوند. زن آبستن از شدت ترس بچه‌اش را می‌اندازد فرمود شوخی نگیرید.

یک وقتی مرحوم آقای مشکینی که بعد از جنگ ما قم رفتیم، ایشان در فیضیه درس اخلاق داشت یک وقتی من یادم هست که به حالت خیلی عجیبی گفت که طلبه‌ها من نمی‌دانم شما شب‌ها چطوری خواب‌تان می‌برد من که شب‌ها تا صبح نمی‌توانم از فکر قیامت بخوابم اصلاً خوابم نمی‌برد که قرار است چه بشود که ما بعد از مرگ کجا می‌رویم و چه می‌شود؟ الآن آقای مشکینی توی همان مراحل است. می‌گفت من تا صبح خوابم نمی‌رود شما چطوری می‌خوابید؟ بعد هم گفت این‌قدر نقشه برای دنیایتان نکشید دنیا تمام شد برای من تمام شد برای شما هم چشم بهم بزنید تمام است بعدش هم گفت من 20 سال است که نان و ماست خوردم هیچ مرگم هم نزد! این‌قدر نقشه نکشید چه بخوریم؟ چه بپوشیم؟ کجا حساب‌تان چه باشد؟ اصلاً به این حساب و کتاب‌ها نمی‌ارزد فقط یک برنامه داشته باشید همین نیروی انسانی. این حرف آقای مشکینی یادم آمد که همه طلبه‌ها هم زیر گریه زدند.

قرآن به پیامبر(ص) می‌فرماید تو نمی‌توانی که همه را درست کنی، تو به وظیفه‌ات عمل کن. «... إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ» (فاطر/ 18)؛ ببین تو داری تلاش خود را برای هدایت دیگران می‌کنی ولی همه چیز به تو مربوط نیست آدم‌ها با هم فرق می‌کنند تو کسانی را می‌توانی از قیامت بترسانی و بیدارشان کنی که خودشان را به خواب نزده باشند آن‌ها را می‌توانی بقیه را فقط تو صدا بزن، فریاد بزن، حرفت را بزن پیام ما را برسان، ولی آن‌هایی به حرف تو گوش خواهند کرد که «یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ» یعنی حرف تو فقط در کسانی اثر می‌کند که به یک چیزی غیر از این عالم ماده معتقد باشند. غیب، یعنی آن چیزی که مادی نیست کافر کسی است که ایمان به غیب ندارد می‌گوید هرچه که هست فقط من همین عوالم ماده را و فقط عالم طبیعت را قبول دارم این کافر می‌شود. مؤمن ایمان به غیب دارد یعنی همه چیز این عالم طبیعت نیست ماوراء این طبیعت، باطن این عالم چیزی هست. خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید تو هم فکر نکن که مسئولی و همه باید صددرصد مؤمن و مسلمان و پاک و اخلاقی و عادل بشوند نه، تو وظیفه‌ات را انجام بده. کسانی که هیچی جز به این عالم ماده به هیچ چیز عقیده ندارند ایمان غیب را قبول ندارد این‌ها را نمی‌توانی تکان‌شان بدهی خودشان را به خواب زدند هدفش همین‌جاست هدف غیر از این‌جا در عالم آخرت قبول ندارد که بخواهد این‌جا را هدف‌گیری کند فقط کسانی که یک خشیت باطنی نسبت به خداوند دارند از خدا یک ذره‌ای حساب ببرند آن‌ها را می‌توانی بیدار کنی ولی آن‌ها که اصلاً این‌ها قبول ندارند هرچه می‌خواهی بگو فایده ندارد خودش را به خواب زده است «وَ أَقامُوا الصَّلاةَ»؛ و آن‌ها که اهل ارتباط گرفتن با خداوند هستند آن‌ها را می‌توانی. «وَ مَنْ تَزَکَّى»؛ کسانی که پنهانی در خلوت هم از خدا حساب می‌برند و کسانی که تزکّی، می‌خواهند پاک بشوند. دقت کنید خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید فقط کسانی را می‌توانی پاک کنی که می‌خواهند پاک بشوند ولی خیلی‌ها هستند که اصلاً این حرف‌ها را قبول ندارند. به پیامبر و پیامبران می‌گویند زودتر حرف‌هایت را تمام کن می‌خواهیم برویم! خداوند می‌فرماید «وَ تَزکّی» کسانی که واقعاً می‌خواهند درست باشند و پاک بشوند تو آن‌ها را می‌توانی کمک کنی «فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ» هرکس پاکسازی کند و اصلاح کند در واقع دارد خودش را پاکسازی می‌کند و به خودش کمک می‌کند «وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ» هرکس دنبال پاکی است آن پاکی به نفع خودش هست این هم خیلی مهم است چون یکی از چیزهایی که در ذهن آدم می‌آید می‌گوید آقا من برای چه برای همه فداکاری کنم؟ برای چی من برای بقیه به جبهه بروم؟ خب بقیه برای من بروند برای چه من زحمت بکشم پول دربیاورم بعد انفاق کنیم بدهیم یکی دیگر بخورد؟ این‌جا خداوند می‌فرماید: « مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ» هر کاری که داری می‌کنی ولو برای دیگران تو داری برای خودت می‌کنی نه فقط برای او. نفع اصلی آن به خودت می‌رسد. لذا هرکس دارد فداکاری می‌کند دارد برای خودش می‌کند. فکر نکند که من دارم فدای بقیه می‌شوم. تو فدای بقیه نشدی، به دیگران خدمت کردی تو خودت رشد کردی. دیدید بعضی‌ها می‌گویند شهدا خوب هستند آمدند فدای ما شدند که ما راحت زندگی کنیم. هدف آن‌ها این نبوده، نتیجه‌اش این بوده ولی هدف‌شان این نبوده، هدف یک چیز است و نتیجه یک چیز دیگر است. نه آقا آن‌ها خودشان را نجات دادند آن‌ها خودشان به مقامات بالا رفتند قرآن می‌فرماید شما قیامت می‌فهمید که شهدا و مجاهدین چه مقامی دارند اینجا که نمی‌فهمید. این‌جا می‌گویید طفلک رفت جانباز شد، بچه‌اش ماند فلان شد، این‌طوری می‌گویید. ما زمان عملیات‌ها می‌گفتیم خوش به حال فلانی شهید شد واقعاً او لیاقت داشت بعد می‌گفتیم در کنار من بود اگر یک کم تیر این طرف‌تر بود خدای نکرده به من می‌خورد! کنار من بود! یک وقت یادم می‌آید همان روزهای آخر جنگ که بعد از قطعنامه دوباره عراق حمله کرد بچه‌های ما رفتیم اسلام‌آباد غرب جای منافقین بعد طرف کوشک و حسینیه و شلمچه رفتیم خاکریز نبود بچه‌ها داشتند گودال می‌کَندند شب درگیری و آتش سنگین، من خسته آمدم دیدم یک گودالی آن‌جا هست سنگر که بروم توی آن که کف زمین وسط دشت بود که ترکش نخوریم آتش یک مقداری سبک بشود بعد بیرون بیایم. تا رفتم داخل، دیدم دوتا از بچه‌ها آمدند گفتند جا خواستیم جانشین نخواستیم! دیدم طفلک‌ها یک ساعت جان کَندن آن‌جا را کَندن ما هم آمدیم مرده‌خوری! دیدیم باریک‌الله این سنگر را چه کسی کَنده؟ خودش کَنده شده رفتم توی آن. آمد گفت آقا ما یک ساعت و نیم داشتیم این‌جا را می‌کَندیم خب برو برای خودت سنگر بکَن. گفتم حالا بیایید داخل سه‌تایی جا می‌شویم آمدند دیدیم واقعاً جا نمی‌شویم بعد من بیرون آمدم رفتم 50- 100 متر آن طرف‌تر، دیدم اصلاً فرصت کَندن نیست باید بخوابم که شاید ترکش نخوریم. یک ساعتی چقدر گذشت یادم نیست دیدم آتش سبک‌تر شد آمدم به طرف جلوتر برویم دیدم یک کسی من را صدا زد گفت برادر، گفتم چیه؟ گفت تو همانی هستی که از توی این سنگر بیرون آمدی؟ گفتم بله. گفت تو رفتی بیرون یک دقیقه نشد خمپاره درست توی سنگر آمد و هر دوی این برادرها تکه تکه شدند و شهید شدند بعد من بلند به او گفتم خوش به حالشان توفیق داشتند، ولی توی دلم گفتم خدا رحم کرد چه خوب شد ما را از آن‌جا بیرون کردند چه شانسی آوردم! ما این‌طوری هستیم ولی قرآن می‌فرماید آن کسی که فداکاری کرد برای خودش کرده، برای تو نکرده، به تو خدمت کرده ولی خودش نجات پیدا کرد. و آخرین تعبیر این آیه این است که «وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ» خدا می‌فرماید هر کاری داری می‌کنی حواست باشد آخر خط من هستم دارید به سمت من می‌آیید «إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ» خانه آخر من هستم دارید به این‌جا می‌آیید حواس‌تان باشد قرار نیست آن‌جا بمانید دارید این‌جا می‌آیید و با این محاسبه عمل کنید. و بعد هم این که فلانی خیانت کرد، خورد، برد به یک جایی رسید ما چه؟  این‌جا هم قرآن جواب می‌دهد و می‌گوید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِکُمْ...» مردم این کثافت‌کاری‌ها و حریم‌شکنی‌هایی که می‌کنید دارید علیه خودتان می‌کنید دارید انتحار می‌کنید به ما صدمه نمی‌زنید، دزدی و رشوه و خیانت و سوء استفاده که می‌کنید دارید به خودتان ضربه می‌زنید «إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِکُمْ...» این روح تجاوزی که دارید و دارید صدمه می‌زنید به من کاری ندارید دارید به خودتان صدمه می‌زنید. مثل این که یک کسی یواشکی برود خودش را تیغ بزند و بگوید بروم این کار را بکنم هیچ کس نفهمد. خب داری دیوانه خودت را می‌زنی. خداوند می‌فرماید خُل جان! «إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِکُمْ...» داری خودزنی می‌کنی. «مَتَاعَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» یادت رفته که چند سال بیشتر این‌جا نیستی؟ و اصلاً معلوم نیست فردا نوبت توست؟ هفته دیگر است؟ شش ماه دیگر است؟ کل آن یک فرصت کوتاهی است یک کالای مفت و ارزان به تو دادیم چرا داری یک چیز ابدی و گران را با یک چیز ارزان معامله می‌کنی؟ چرا به خودت صدمه می‌زنی؟ این هم آیه 23 سوره یونس(ع) است که در این دو آیه خداوند جواب 7-8 تا بهانه و وسوسه را داده، 7- 8 تا چیز که در ذهن‌هایمان هست در لحظات خاص می‌گوییم می‌گوید این تباهی‌ها، سرکشی‌ها و ستم‌ها به خاطر این است که سطح شعورتان پایین است آرزوهایتان پست است. متاع حیات دنیا قلیل است. می‌گوید چرا این‌قدر کم می‌خواهید؟ من به شما می‌گویم ابدیت را بیا بگیر تو چسبیدی به یک زباله و فضله‌ای چسبیدی می‌گویی من همین را می‌خواهم؟ خدا از شما تعجب می‌کند و می‌گوید این‌جا را ببین چه خبر است؟ تو آن‌جا به یک چیزی چسبیدی، مگر چند وقت دیگر آن‌جا هستی؟ متاع حیات دنیا کالای بی‌ارزش. بعد می‌گوید به دست خودت باید این تله‌ها و دام‌ها را باز کنی و بالا بیایی این گره به دست خودت باز می‌شود پیغمبران فقط به تو پیام می‌دهند آن‌ها که نمی‌توانند گره تو را باز کنند خودت هستی که باید خودت را نجات بدهی. این خلاصه عرایض ما بود در همین دو آیه شریفه، خداوند پس دارد می‌فرماید – جمع‌بندی این آیات – که ما بر هر لحظه سر دو راهی، هر لحظه موقعیت حساس است و یا بستگی دارد به این که تعلق به چه حقیقتی داریم خودمان را بروز می‌دهیم چه دلبستگی‌هایی را داریم در خودمان تقویت یا تضعیف می‌کنیم؟ قرآن می‌فرماید دلبستگی اصلی به خودت باشد خودت را نجات بده و هوای خودت را داشته باش. این هم که می‌گوییم جهاد، شهادت، انفاق، خدمت به خلق، این هم برای خودت داریم می‌گوییم نه برای بقیه. نتیجه‌اش به بقیه می‌رسد ولی خودت نجات پیدا می‌کنی. این که می‌گوییم خیانت نکن برای خودت می‌گوییم. تو که نمی‌توانی به ما ضربه بزنی. گفت پرنده‌ای گنجشکی از روی یک درخت چناری می‌خواست برود گفت خودت را سفت بگیر دارم می‌روم. درخت به او گفت تو وقتی که آمدی ما نفهمیدیم که چه زمانی آمدی که حالا که می‌خواهی می‌روی؟ خداوند می‌فرماید فکر نکنید دنیا منتظر شما بود و شما اولین نفر در دنیا هستید و بعد هم نفر آخر هستید. ما خیال می‌کنیم که قبل از ما دنیا نبوده و بعد از ما هم نیست. ما به قبرستان می‌رویم همه دنیا با همه این تفصیلاتش بوده و بعد از ما هم خواهد بود. خداوند می‌فرماید در این فرصت کوتاه خودت را از طریق جهاد نجات بده.

خب ببخشید. البته بنده آیه و حدیث خواندم این‌ها حرف‌های بنده نبود امثال بنده حق ندارند این‌طوری حرف بزنند. این‌ها کلمات خدا و پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha